آرشيدا (عشق ماماني و بابايي)آرشيدا (عشق ماماني و بابايي)، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دختر بی نظیرم آرشیدا

هفتمين مرواريد آرشيدا خانومي

عزيز دلم روئيدن هفتمين مرواريدت مبارك . دندون پيشين جانبي سمت راست نيش زده انشاالله بقيه دندونت براحتي و هر چه سريعتر در بياد كه شما بتوني راحت غذا بخوري و اينقدر اذيت نشي . عزيزم هر موقع كه درست غذا نمي خوري ماماني خيلي نگران ميشه همه ميگن نمي خواد اين همه دنبالش بري تا غذا بهش بدي هر موقع گشنش بشه خودش غذا ميخوره ولي ماماني دلش نمياد اين كارو بكنه دقيقا نصف روز درگير غذا دادن به شما هستم با كلي بازي شايد بتونم يه كم غذا بهت بدم اينقدر زرنگي كه با يه كلك نمي تونم دو بار بهت غذا بدم و بايد مرتبا چيز جديد و جالب پيدا كنم تا غذا بخوري تازه بايد سي دي خاله ستاره هم روشن باشه خلاصه ماماني خيلي عاشقتم .
5 بهمن 1391

14 ماهگي آرشيدا خانوم

عزيز دردونه ي ماماني و بابايي 1 4 ما هگيت مبا ر ك   دختر نازنينم اينروز خيلي كم اشتهاء و ضعيف شدي و ماماني و باباي خيلي نگران شما هستن انشاالله هر چي زودتر مرواريداي كوچولوت در بياد كه اينقدر اذيت نشي.   كارهاي جديدي دردونه ي مامان: 1- وقتي ميگم بوس بده صورت خوشگلتو مي چسبوني به لب مامان يا لباي كوچولوت ميزاري رو لباي ماماني 2- ياد گرفتي اسم خودتو صدا مي كني وقتي بهت ميگيم بگو آرشيدا ميگي آيدا 3- اسم آترين ميگي:آتري اميرمحمد ميگي :محمد  خاله درسا رو ميگي: دسا  4- وقتي بهت ميگيم گاو چي ميگه ميگي: مع مع پيشي چي ميگه :ميگي مي  5- چند شب پيش خونه مامان ...
3 بهمن 1391
1